حساب کاربری ندارید؟ ثبت نام کنید

یک ذهن زیبا (A Beautiful Mind)

در راستای روندی که از هفته گذشته شروع کردیم یعنی بررسی فیلم‌های برنده اسکار بهترین تصویر تا اسکار سال ۲۰۱۸ این هفته نوبت به فیلم A Beautiful Mind ساخته ران هاوارد رسید  در ادامه با ترنجی همراه باشید تا نگاهی به این فیلم فوق‌العاده بیندازیم

معرفی فیلم

همانطور که گفتم “یک ذهن زیبا” را ران‌ هاوارد کارگردانی کرده‌است او که برنده دو اسکار است در ساختن فیلم‌های بیوگرافی چیره‌دست است داستان این فیلم برگرفته‌ از زندگی نابغه‌ی ریاضی و برنده نوبل اقتصاد جان نش است نقش جان را راسل کرو بازی می‌کند که برای آن نامزد اسکار شد کرو در کارنامه‌ی خودش سابقه‌ی دو همکاری با ران هاوارد را دارد یکی در ذهن زیبا و دیگری در مرد سیندرلایی که برای هردو نامزد دریافت بهترین بازیگر شد از دیگر بازیگران این فیلم می‌توان به اد هریس نامزد ۴ اسکار و برنده گلدن گلوب و جنیفر کانلی که برای بازی در این فیلم برنده اسکار بهترین نقش مکمل زن شد اشاره کرد. هرچند که این فیلم براساس داستان واقعی زندگی جان نش ساخته شده‌است اما تفاوت‌هایی نیز با زندگی او دارد که در ادامه به آن اشاره خواهیم کرد

جان نش نابغه‌ی روان‌گسیخته

ابتدا بهتر از تکلیف بیماری جان نش را روشن کنیم چون در فیلم تقریبا از اواسط آن می‌فهمیم که نش دارای بیماری است این ریاضی دان نابغه صداهایی غیرواقعی را می‌شنید که او را از خطراتی موهوم می‌ترساندند و وادارش می‌کردند کارهایی برخلاف خواسته‌اش انجام بدهد. رفته رفته بر شدت توهمات او افزوده شد و زندگی‌اش در آستانه فروپاشی قرار گرفت. کرسی استادی خود را در دانشگاه از دست داد و بالاخره در بیمارستان بستری شد ولی در این دوران همسرش کنار او بود و به او بسیار کمک کرد.پزشکان، بیماری‌اش را نوعی اسکیزوفرنی پارانوید تشخیص دادند که با افسردگی خفیف و کاهش اعتماد به نفس همراه شده بود. او با تمام توان سعی کرد تا ذهن خود را ذره ذره اصلاح کند. این فرایند جبرانی، چیزی نزدیک به ۳۰ سال از بهترین سال‌های عمر او را گرفت.

همانطور که گفتم اگر با جان نش اشنایی نداشته باشیم وقتی شروع به دیدن فیلم می‌کنیم از بیماری او خبری نداریمتا اواسط فیلم جان جز دانش‌جویان ورودی دانشگاه پرینستون یکی از برترین دانشگاه‌های دنیا است که افرادی مانند آلبرت انیشتین ،آلن تورینگ و‌‌‌… در آن تحصیل و کار کردند جان فردی درون گرا و منزوی است و دوستان زیادی ندارد او با یکی از هم‌کلاسی‌های خود به نام هنسن که بعدا رییس دانشگاه پرینستون می‌شود رقابت شدیدی برای شغلی که تنها به یک نفر می‌رسد دارد هنسن فردی بسیار فعال است و چندین مقاله و نظریه ارائه داده درحالی که جان مشغول بررسی و پیداکردن مسئله و تئوری بزرگتری است جان از ابتدای ورود خود به دانشگاه با فردی به نام چارلز( کسی که بعدها می‌فهمیم  وجود ندارد و نش او را در ذهن خود ساخته است) هم‌اتاقی می‌شود و تبدیل به بهترین دوست نش می‌شود در یکی از سکانس‌های فیلم جان و چارلز درحالی که برروی پشت بام قراردارند و برای هم داستان تعریف می‌کنند جان می‌گوید

روزی معلم کلاس اولش به او گفته‌است که تو با دومغز کمکی و یه قلب نصفه به دنیا آمدی

این دیالوگ تقریبا تمام فیلم را توضیح می‌دهد نش نابغه‌ای است که دنیا را متحیر می‌کند اما به دلیل بیماری خود از جامعه فاصله گرفته و به قول خودش کسی اورا دوست ندارد درادامه جان نش ماه‌ها در پی ارائه پایان نامه خود به بررسی الگوریتم حرکت پرندگان و..‌ می‌پردازد تا در نهایت در شبی که بادوستان خود به تفریح مشغول بود ایده پایان نامه به ذهنش رسید واین  پایانی بر رقابت خود و هانسن بود جان شغل را به دست آورد و بعدها به خاطر این نظریه جایزه نوبل گرفت

بعد از اتمام دانشگاه زندگی نش وارد فصلی جدید می‌شود در این فصل او ازدواج می‌کند و بیماریش به اوج می‌رسد. در این قسمت از فیلم او با آلیشا(جنیفر کانلی) ازدواج می‌کند و درحالی که از زندگی خود لذت می‌برد ناگهان فردی که به گفته خودش مامور مخفی سازمان جاسوسی امریکا است(اد هریس) به ملاقات او می‌رود و به او می‌گوید که روسیه در حال آماده سازی حمله اتمی به امریکا است و به جان ماموریت می‌دهد تا کد های رمزگذاری شده آن‌هارا در روزنامه و مجلات رمزگشایی کند اما مامور و این مانوریت تنها ساخته‌ی ذهن اوست و وجود ندارد می‌بینیم که جان هرشب پاکتی را به خانه‌ای می‌برد و در صندوق پستی می‌گذارد که به دست مامور پارچر برسد توهمات نش به جایی می‌رسد که گمان می‌کند ماشینی در همه جا در تعقیب اوست و می‌خواهد اورا بکشد همسر او که ازین وضعیت خسته شده قصد ترک خانه می‌کند جان سعی دارد که این حقیقت را به او بفهماند اورا به آن خانه می‌برد اما آن‌جا مخروبه ای بیش نیست اینجاست که الیشا از بیماری همسرش اگاه می‌شود

پروسه درمان جان نش بسیار سخت است و مشکلات زیادی را پشت سر می‌گذارد از کار برکنار شده و خانه‌نشین می‌شود نه می‌تواند از بچه و نه همسر خود محافظت کند در سکانسی از فیلم می‌بینیم که توهمات آن دوباره برگشته و اسلحه‌ای را به سمت همسر خود نشانه رفته‌ زندگی جان به کلی درحال نابودی است‌ اما عشق به همسر و خانواده جان را مجبور می‌کند تا با بیماری خود کنار بیاید او افراد خیالی را می‌بیند اما به آن‌ها بی‌توجهی می‌کند این‌چنین با بیماری خود مبارزه کرده در فصل انتهایی فیلم جان دیگر مشکل جدی ندارد او قضیه ریمان را که هیچ‌کس نتوانسته‌ بود حل کند را برروی پنجره کتاب‌خانه حل کرد همسر و دوست قدیمی خود هانسن درحالی که او درحال گفتگو با دانشجویان است با خوشحالی به او می‌نگرند در یکی از زیباترین سکانس‌های فیلم موسوم به سکانس خودنویس می‌بینیم (البته این سکانس غیرواقعی است) که اساتید بزرگ دانشگاه پرینستون خودنویس های خود را  به نشانه احترام و بزرگی در علم و دانش به جان نش اهدا می‌کنند و اورا به گریه وامی‌دارند و در پایان او در مراسم دریافت جایزه نوبل سخنرانی احساسی می‌کند و از فرزند و همسر خود تشکر کرده و جایزه را دریافت می‌کند

تفاوت‌های فیلم با زندگی واقعی

روایت فیلم به صورت قابل توجهی با رویدادهای واقعی زندگی نش تفاوت دارد. این فیلم نیز به این خاطر مورد نقد قرار گرفته است، اما سازندگان آن می‌گویند که نمی‌خواستند فیلم را به صورت یک ارائه ادبی بسازند.
اولین تفاوت در توصیف استرس و بیماری ذهنی است. فیلم، بیماری او را دیداری و شنیداری توصیف می‌کند، درحالی که در واقع آن‌ها تنها شنیداری بوده‌اند. درخصوص فداکاری بسیار آلیشیا – همسر جان نش – نیز در این فیلم اغراق شده است؛ چرا که آلیشیا در سال ۱۹۶۳ از جان نش جدا شد و هفت سال بعد در ۱۹۷۰ تنها به جان اجازه داد تا در خانه وی زندگی کند. بعد از دریافت جایزه نوبل توسط جان آن‌ها رابطه جدیدی شروع کردند. در سال ۲۰۰۱، جان نش برای بار دوم با آلیشیا ازدواج کرد. در فیلم، جان نش در سال ۱۹۹۴ قبل از برگزاری مراسم نوبل، می‌گوید که از داروهای جدیدی استفاده می‌کند، اما در واقع نش از سال ۱۹۷۰ هیچ دارویی استفاده نکرده است. کارگردان فیلم در این باره چنین توضیح می‌دهد که به این دلیل، جمله مورد اشاره به سخنان جان اضافه شده است که در غیر این صورت، از فیلم این‌طور برداشت می‌شد که همه انواع بیماران روان گسیختگی بدون دارو می‌توانند از پس بیماری خود برآیند.برخلاف آنچه در فیلم نشان داده می‌شود، نش هیچگاه در مراسم سنتی دریافت جایزه نوبل سخنرانی نکرد. او به‌جای آن سخنرانی کوتاهی را در سمیناری که به‌عنوان جایگزین آن مراسم برگزار شده بود ایراد کرد.

جان فوربز نش ریاضی‌دان ،اقتصاددان نابغه‌ای بود که به بیماری سختی مبتلا شد اما توانست با آن کنار بیاید و بر بیماری پیروز شود او درباره بیماری خود می‌گوید

به مرور زمان سعی کردم بخش بیمار ذهن خودم را شناسایی و پاک کنم. سعی کردم رفته رفته ذهنیت عالمانه‌ای را که از قبل داشتم، بازسازی کنم. این کار خیلی طول کشید، خیلی چیزها را از من گرفت اما فکر می‌کنم الان دیگر بخش اعظم آن هذیان‌ها و آن توهمات را دور ریخته‌ام. اینکه در این سن و سال هنوز می‌توانم یک ریاضی‌دان و تئوریسین فعال باشم، به این معنی است که من در مبارزه با بیماری‌ام موفق شده‌ام.

او در طول زندگی‌اش جوایز متعددی گرفت از نوبل گرفته تا دکترای افتخاری و مدال افتخار اما این جوایز نیستند که اورا زنده نگه داشتند بلکه همگان در آینده می‌گویند نابغه‌ای که با بیماری جنگید و پیروز شد او جان نش یک ذهن زیبا بود

*این مطلب به صورت اختصاصی توسط سایت ترنجی تهیه و تنظیم شده‌است*

اشتراک در
اطلاع از
4 Comments
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
Sajjad

این فیلم عالیه بینظیره فوق العاده س
واقعا قابل احترامه این فیلم
حتما ببینید

Peiman

این بخش نقد فیلم هارو حتما ادامه بدید . خیلی ها طرفدار این بخش هستند . اگرم سعی کنید بعضی از سریال هارو که هر هفته منتشر میشه رو نقد کنید که چ بهتر

HITECH

یک ذهن زیبا . . . یک فیلم زیبا
این فیلم حیرت انگیزه هر کسی نبینه ضرر کرده

رپورتاژ آگهی پربازده
رپورتاژ آگهی پربازده
رضا آئینه‌وند
متولد آذر ۱۳۷۷ دانشجوی دکترای دام‌پزشکی