تا پیش از جنگ جهانی دوم تنش بین ژاپن و آمریکا به اوج خود رسیده بود و ژاپنی ها در نظر داشتند تا با انجام یک حمله پیش دستانه آمریکا را فلج کرده و از ادامه جنگ و حضور در اقیانوس آرام منصرف کنند. هرچند در نهایت حمله به پرل هاربر سبب شد تا آمریکا نیز به جنگ جهانی دوم وارد شود و تلفات زیادی را به ژاپن وارد کند. حمله به پرل هاربر در دو موج حمله انجام شد و بسیاری از افراد دریابد ناگومو را به دلیل انجام ندادن موج سوم حمله سرزنش می کنند. در این مقاله می خواهیم بررسی کنیم که چرا موج سوم حمله به پرل هاربر انجام نشد و اگر این حمله رخ می داد چه تفاوتی در نتیجه نبرد و جنگ جهانی دوم ایجاد میشد.
در ساعت ۷:۴۵ صبح هفتم دسامبر ۱۹۴۱، فرمانده میتسو فوچیدا با خوشحالی از کابین عقب بمب افکن B5N خود به منظره آرام پرل هاربر خیره شده بود و مشاهده کرد که مدافعین پرل هابر آمادگی دفع حمله ای که قرار است به آنها بشود را ندارند. او سپس کاناپی بمب افکن خود را به عقب برد و یک یک منور «اژدهای سیاه» آبی رنگ را شلیک کرد. این شعله آبی رنگ علامت شروع حمله به پرل هاربر برای ۱۸۲ هواپیمای نظامی بود که پشتش قرار داشتند. چند دقیقه بعد او با خوشحالی این پیام رادیویی را مخابره کرد : «حمله، حمله، حمله».
در طول دو ساعت بعدی، و پس از آنکه موج دوم حمله به پرل هاربر پس از موج اول آن و با ۱۷۱ هواپیما انجام شد، میتسو بر فراز این پایگاه دریایی نابود شده پرواز می کرد. او شاهد موفقیت بی سابقه حمله بود: ۴ نبردناو غرق شده بودند و بیش ۱۰۰ هواپیما که روی زمین بودند نابود شدند.
پس از بازگشت ایمن به عرشه ناو Akagi ، او و فرمانده مینورو گندا -مغز متفکر حمله به پرل هاربر- به سراغ دریابد چوییچی ناگومو رفتند و از او تقاضا کردند تا مجوز موج سوم حمله را صادر کند تا دفاع فلج شده پرل هاربر، کارش تمام شود. گندا در ابتدا نیز برای این موج سوم حمله برنامه ریزی کرده بود.
فیچیدا این لحظه را در مقاله خود با عنوان «من حمله به پرل هاربر را رهبری کردم» که بعدها در سال ۱۹۵۲ منتشر شد، اینگونه شرح می دهد:
« پس از آن بحث پیرامون میزان آسیب وارده به پایگاه های هوایی و باند های پروازی ادامه یافت و من نظرم را با اینگونه بیان کردم: « روی هم رفته ما آسیب زیادی به دشمن وارد کرده ایم، اما عاقلانه نیست فکر کنیم که همه چیز را نابود کرده ایم. هنوز اهداف زیادی باقی مانده که باید به آنها حمله شود. بنابراین من توصیه می کنم که موج دیگری از حمله انجام شود.»
اما ناگومو به پایبندی به برنامه اولیه اصرار داشت و پرل هاربر از آسیب بیشتر در امان ماند. هرچند یک مشکل کوچک درباره نسخه فوچیدا از اتفاقات رخ داده وجود دارد. گندا به طور کل رخ دادن چنین بحثی را منکر شد و فوچیدا نیز سابقه قصه پردازی یا عدم راستگویی دارد. هرچند موج سوم حمله در نقشه اصلی نبود، اما به نظر می رسد که برخی از فرماندهان حاضر در ناو ژاپنی برنامه هایی را برای حمله احتمالی آماده کرده بودند و اگر دستور صادر می شد نیز آماده این کار بودند.
جدا از میزان دقت نسخه گندا از اتفاقات رخ داده، یک سوال غیر قابل اجتناب تاریخی «چرا؟ و چه میشد اگر؟» پیش می آید. چرا ناگومی با موج سوم حمله برتری به دست آمده را تحکیم نکرد؟ آیا موج سوم حمله به پرل هاربر صحنه نبرد در اقیانوس آرام را تغییر می داد؟
موج سوم حمله، انبارهای آسیب پذیر سوخت و تجهیزات تعمیر و نگهداری ناوگان اقیانوس آرام ایالات متحده را هدف خود قرار می داد. اگر اینها نیز نابود می شدند، کار آمریکا برای سر پا ایستادن پس از ضربه ای که در هفتم دسامبر دریافت کرده بود، بسیار سخت تر میشد.
دریابد چستر نیمیتز، که فرماندهی ناوگان اقیانوس آرام ایالات متحده در بخش زیادی از جنگ جهانی دوم را بر عهده داشت، بر این باور بود که اگر موج سوم حمله به پرل هاربر انجام میشد، ضد حمله آمریکا را یک سال به تاخیر می انداخت و جنگ نیز دو سال دیگر طول می کشید.
در ماه ژوئن ۱۹۴۲، نیروی دریایی آمریکا آماده حمله شد . آنها ناو های ژاپنی را به نبرد میدوی (بزرگترین نبرد دریایی در اقیانوس آرام در طول جنگ جهانی دوم) کشاندند که در نتیجه آن ۴ ناو ژاپنی از جمله آکاگی غرق شدند اما در عوض آمریکا فقط یک ناو را از دست داد. دو ماه بعد تفنگداران ویژه نیروی دریایی آمریکا گوادال کانال (جزیره ای استوایی در جنوب غربی اقیانوس آرام) از جزایر سلیمان را تحت کنترل خود در آوردند. پس از آن دیگر هیچ اتفاقی به جز شکست های بی وقفه برای نیروی دریایی مستاصل شده امپراتوری ژاپن رخ نداد.
اما در صبحگاه هفتم دسامبر ناگومو عوامل تاثیر گذار مختلفی را در نظر داشت. سامان دادن موج سوم حمله به پرل هاربر به چندین ساعت زمان برای سوخگیری و تجهیز مجدد هواپیماها نیاز داشت و ممکن بود غروب آفتاب برگردند. پدافند آمریکا در مقایسه با موج اول حمله توانسته بود بیش از دو برابر هواپیما را در موج دوم سرنگون کند و احتمالا آنها برای موج سوم آماده تر نیز بودند.
در همین حین ممکن بود ۶ ناوی که برای این حمله فرستاده شده بودند، شناسایی شوند و مورد حمله بمب افکن های آمریکایی قرار گیرند. از همه نگران کننده تر این بود که ناگومو می دانست ناو های آمریکایی که امیدوار بود در این حمله آسیب ببینند، در پرل هاربر حضور نداشتند که یعنی در حال گشت در دریا ها بودند و تهدید مرگبار بالقوه ای برای نیروهایش به حساب می آمدند. در حقیقت USS Enterprise (CV-6) در هنگام حمله فقط ۳۲۱ کیلومتر با پرل هاربر فاصله داشت و بمب افکن های شیرچه ای آن نیز هواپیماهای جنگی ژاپن که در این حمله بودند را به چالش کشیده بودند.
به طور خلاصه می توان گفت که کارگروه ضربت ناگومو در همان هنگام و پس از حمله به پرل هاربر نیز منابع سوخت زیادی برایشان باقی نمانده بود و تدارکات لازم برای اقامت طولانی تر در اواسط اقیانوس آرام را بیش از این نداشتند، و نیروهای تقویتی نیز فاصله زیادی با آنها داشتند.
ژاپنی ها فکر می کردند که در حمله به پرل هاربر به راحتی می توانند دو ناو هواپیمابر را نابود کنند. ناگومو فکر می کرد حالا که تقریبا آسیبی ندیده اند و پیش هستند، بهتر است ادامه ندهند. دریابد یاماموتو نیز از تصمیم ناگومو در هشتم دسامبر حمایت کرد، اما بعد ها پذیرفت که این کار اشتباه بوده است.
حالا که سال ها از این نبرد گذشته است، میدانیم که تنها یک ناو هواپیما بر آمریکایی آنقدر نزدیک بود که بتواند به نیروهای اعزامی ناگومو حمله کند و با توجه به برتری ۶ به یک نیروهای ژاپنی حاضر نیز انجام چنین کاری بسیار غیر محتمل بود. ما همچنین می دانیم که اسکاندران بمب افکن هایی که در Oahu بودند به طرز فاجعه باری آسیب دیده بودند و احتمالا قدرت کافی برای وارد کردن آسیب جدی به ناوگان ژاپنی را نداشتند.
ما می دانیم که ناوگان اقیانوس آرام ایالات متحده قدرت نظامی خود را با سرعت خارق العاده ای بازسازی کرد و توانست نبردناو های غرق شده در طول این حمله را نیز به شرایط عملیاتی برگرداند.
ما می دانیم که انتظار ژاپن از اینکه آمریکا به واسطه این شکست شدیدا ناامید خواهد شد و دیگر عزمی برای ضد حمله نخواهد داشت، به شدت اشتباه بود. نیروی دریایی امپراتوری ژاپن احتمالا می بایست ضربه محکم تری به تهدید آمریکایی می زد تا بتواند زمان بیشتری برای ارتش ژاپن برای تحکیم کنترلش بر هدف اصلی توکیو یعنی تاسیسات تولید نفت در هند شرقی هلند (بخشی از مستعمرات هلند که پس از جنگ جهانی دوم به استقلال رسید و به اندونزی مدرن تبدیل شد) به ارمغان بیاورد.
اما ناگومو از هیچ کدام از اینها خبر نداشت. او کاملا منطقی عمل کرد و با احتیاط تصمیم گرفت تا با گسترده تر کردن بیشتر ماموریت خود، به ریسک های احتمالی دامن نزند. اما در این مورد به خصوص انتخاب های منطقی نتایج نامناسبی داشتند.
البته عاقلانه ترین کار برای ژاپن این بود که همانطور که دریابد یاماموتو به دولت ژاپن گفته بود، به طور کلی از نبرد با آمریکا اجتناب کند. زیرساخت های صنعتی بسیار بزرگتر آمریکا بدین معنی بودکه حتی اگر حمله شدید تری نیز به پرل هاربر انجام میشد، در نهایت آسیب های وارده جبران میشد و تنها نتیجه آن نابودی و کشتار بیشتر از چیزی بود که جنگ جهانی دوم در کتاب های تاریخ ثبت کرد.