سی و نهمین دوره جشنواره فیلم فجر فوق العاده بیرمق و با استقبال بسیار سرد تماشاگران نسبت به سالیان پیش شروع شده است. گرچه بلیت برخی فیلمها مانند بی همه چیز خیلی زود پیش فروش شد (هرچند برای آن هم هنوز صندلی خالی هست)، اما اوضاع برای نامزدهای دیگر جشنواره امسال آنقدرها خوب نیست. فیلم زالاوا یکی از این فیلمهاست که شاید بخاطر بازیگران نه چندان آشنا توجه زیادی به آن نشده است. اما باید بگویم که زاوالا فیلم خوش ساختی است که در قحطی سینمای ایران با دیدن آن پشیمان از سالن بیرون نخواهید رفت.
هنگامیکه تصمیم گرفتم بلیت را از سایت سینماتیکت بخرم، پیش خودم گفتم مطمئناً گیرم نخواهد آمد چون دیگر خیلی دیر جنبیدهام. ولی وقتی وارد صفحه فیلم شدم با کمال تعجب دیدم هیچ بلیتی هنوز رزرو نشده و من اولین نفر هستم! آن هم سالنی که صندلیها را یک در میان باز گذاشتهاند تا بخاطر کرونا فاصله اجتماعی رعایت شود. دلسرد شدم. خاطرات سالهای دور یکدفعه سراغم آمد. یاد سال ۷۶ و فیلم معجزه خنده با بازی مهدی هاشمی و فقیهه سلطانی افتادم. آن سالها خبری از رزرو اینترنتی در کسری از ثانیه نبود و وقتی به زور وارد سالن سینما شدیم، از فرط ازدحام جمعیت مجبور شدیم روی پلههای راهروی میان صندلیها بنشینیم.
پردیسهای سینمایی تهران ازجمله پردیس سینمایی تماشا، آزادی، زندگی، بهمن و نیز چند پردیس سینمایی در شهرهای شیراز، بیرجند، کرمانشاه، اردبیل، قشم و چند سالن دیگر این فیلم را اکران میکنند. باتوجه به مسیر و سانس اکران، پردیس سینمایی تماشا واقع در میدان معلم یافتآباد را انتخاب کردم. ترافیک تهران مثل همیشه غافلگیر کننده بود ولی به موقع رسیدم.
انتظارش را نداشتم، ولی وقتی سالن را دیدم تمیزی، خلوتی و نظم و ترتیب پردیس تماشا مرا متعجب کرد. پوستر جشنواره سی و نهم برروی سردر و در طبقه همکف خودنمایی میکرد. دیوار راهروها را تصاویر برندگان دورههای پیشین جشنواره پوشانده بود. اما در کمال تعجب و تأسف هیچ پوستری از فیلم زالاوا به چشم نمیآمد. همه دیوارها را گشتم اما دریغ از یک پوستر یا تصویر از فیلم. نمیدانم باید به حساب اهمال مسئولین گذاشت یا مراقبت بیش از حد درراستای لو نرفتن تصاویر فیلم.
زالاوا روستایی کردنشین است. ترس به جان اهالی روستا افتاده است. مردم میگویند روستا جنزده شده است. آنها دست به دامان هرکسی میشوند تا از شر جنها نجاتشان دهد. از یک طرف جنگیرها و ازطرف دیگر رئیس پاسگاه ناحیه که آخرین شب خدمتش است و نمیداند در این شب قرار است چهها بر سر او بیاید.
زبان فیلم فارسی و کردی است. بخاطر گویش کردی بیشتر فیلم با زیرنویس فارسی همراه است. خوشبختانه فیلم بی سر و تهی را شاهد نیستیم و مشخص است که فیلم زالاوا میخواهد یک خط داستانی مشخص را با گرههایی که از همان ابتدا در آن میافتد دنبال کند. البته اینجا با یک داستان ترسناک از نوع ایرانیش روبرو هستیم. بنابراین با شنیدن اسم جن نباید ذهنتان سراغ فیلمهایی مانند جنگیر یا احضار برود. هرچند معلوم است که کارگردان و نویسنده تلاششان را کردهاند تا روایتشان به سبک هالیوودی نزدیک باشد.
فیلم زالاوا به هیچ وجه فیلمی پرستاره نیست. گروه بازیگرانی که در نقش مردم کرد بازیگری میکنند خیلی حرفهای و مورد پسند از پس نقش خود برآمدهاند. شما با ترکیبی از جوانان و چهرههای کمتر سرشناس روبرو هستید. از کارگردان گرفته تا نویسنده و بازیگران مرد و زن اصلی و فرعی. اما این اصلاً توی ذوق نمیزند و اتفاقاً چه بهتر که گاهی از بزرگان دور باشیم و بفهمیم که تازهنفسها هم میتوانند مدعی باشند.
یکی از نقاط مثبت فیلم، حضور نوید پورفرج در نقش اصلی فیلم است. یک رئیس پاسگاه مصمم و جدی که قرار است آخرین شب حضورش در پاسگاه را بگذراند. نوید پورفرج پیش از این سابقه حضور در فیلمهای مغز استخوان، مغزهای کوچک زنگزده و همچنین بازی در سریال مادرانه در سال ۱۳۹۲ به کارگردانی جواد افشار را داشته است.
هدی زینالعابدین در نقش دکتری است که در روستای زالاوا زندگی میکند و در ماجراهای قبلی تسخیر اهالی روستا توسط جنها نیز حاضر بوده است. او نیز نقش قابل قبولی را از خود ارائه داده است. در ابتدای فیلم حضور او به اندازه نوید پورفرج پررنگ نیست ولی هرچه به انتها نزدیک میشویم حضور او بیشتر میشود. هدی زینالعابدین کارنامه بازیگری پرکارتری دارد. او که سی و یک سال سن دارد تاکنون در دوازده فیلم، شش سریال تلویزیونی و سه نمایش خانگی بازی کرده و در سال ۱۳۹۶ موفق به کسب جایزه بهترین نقش مکمل زن برای فیلم عرق سرد در سی و ششمین جشنواره فیلم فجر شده است.
پوریا رحیمی سام سومین بازیگر جوان فیلم است که در فیلم او را در یکی از نقشهای فرعی میبینیم. این بازیگر جوان سی و شش ساله نیز گرچه بازی متوسطی ارائه داده، اما انتظار آن میرفت که لااقل این نقش به یک بازیگر باتجربهتر سپرده شود تا کادر بازیگری فیلم زالاوا که خیلی هم شلوغ نیست ترکیبی از بازیگرهای باتجربه و جوان باشد. اما این اتفاق نیفتاده و این خلأ در فیلم حس میشود که کاش این نقش به یک بازیگر باتجربهتر سپرده شده بود.
فیلمبرداری در روستای شیان از توابع سنندج انجام شده است. ارسلان امیری، کارگردان فیلم که خود زاده سنندج است داستانی از زادگاهش را در طبیعت بکر کردستان و درمیان مردم محبوب کرد روایت میکند. البته او یک طرفه سوی قاضی نرفته است. چهرهای که امیری از روستاییهای کرد تصویر کرده است همراه با تعلیق است. آنجا هم ترس هست، هم اشتیاق برای زندگی و هم عشق. و تمام اینها در طبیعتی که هیچکجا مانندش را نمیتوان پیدا کرد.
موسیقی فیلم ریتمی کند و ساده دارد. به هیچ وجه شلوغ نیست. اما بعد از کاراکتر خوب نوید پورفرج، دومین عاملی است که گاهی ترس را هنگام تماشای فیلم به جان شما میاندازد.
تدوین فیلم یکی از نقاط مثبت آن است که باعث شده تا فیلم هم روایت و داستان خوبی پیدا کند و هم اندکی رنگ و بوی استانداردهای هالیوودی را بگیرد.
اما طراحی و انتخاب لباسها به هیچ وجه درخور نیست. با دیدن لباس بعضی از بازیگران پیش خودتان فکر میکنید که عدهای را از کوچه و خیابان جمع کردهاند و فیلمنامه را دستشان دادهاند و گفته اند این دیالوگها را بخوان! لباسها هیچ رنگ و لعاب و فرم خاصی ندارند.
فیلم فاقد المانهایی است که سازنده فضای تاریخی برایش باشد. تنها ازروی لباس رئیس پاسگاه و سربازها و یکی دو تک جمله مانند “جاوید شاه” که یکی از روستاییها خیلی مصنوعی اواخر فیلم فریاد میزند، میتوانید حدس بزنید که فیلم روایتی از زمان پهلوی است.
اما پایانبندی فیلم شما را تسلی میدهد که قرار نیست با یک درام لوس ایرانی روبرو باشید. شاید دو سه صحنه اشکتان هم درآمد پس دستمال کاغذی هم یادتان نرود! هرچند فیلم خیلی سریع روایت میشود و فقدان جزئیات در داستان نمیگذارد آنچنان که باید و شاید با اوج و فرود آن همدل شوید.
فیلم زالاوا بین ژانر وحشت و درام معلق مانده است و نمیتوان به درستی گفت که کدام یک به دیگری میچربد. حتی پوستر فیلم هم به هیچ وجه حس و حال و فضای فیلم را به درستی معرفی نمیکند و حتی گمراه تان خواهد کرد. از یک طرف از شگردهای تکراری مانند تکان خوردن اشیا یا برهم خوردن درب و پنجره و صداهای ناگهانی برای ترساندن در فیلم زالاوا استفاده شده، و از طرف دیگر صحنههایی که قرار است عاشقانه باشد اما به دلیل محدودیت موجود در فیلمهای ایرانی شما را تا جایی که انتظارش را میکشید با خود نمیبرد!
فیلم زالاوا طوری تدوین شده که بی شباهت به تقلید از فیلم های هالیوودی نیست و نوید راهی را میدهد که سینماگران نسل جوان سینمای ایران آن را شروع کردهاند و میخواهند هوای تازهای به فضای بیکیفیت و غیرحرفهای و آبکی سینمای ایران تزریق کنند.
احمد کیایی
مضخرف…