همه ما افراد زیادی را دیدهایم که در شبکههای اجتماعی تصاویری از انواع کتاب به اشتراک میگذارند؛ اما آیا فردی را میشناسید که آنقدر عاشق کتاب و کتابخوانی باشد که زمان از کف داده و تا صبح به خواندن مشغول باشد؟ تعداد این افراد بسته به فرهنگ هر مرزوبوم ممکن است از صفر تا همه، متفاوت باشد؛ حالآنکه به نظر میرسد در کشور ما این افراد چندان هم زیاد نباشند. در ادامه با سحر همراه باشید تا کتابخانهای را در توکیو به شما معرفی کنیم که هر کرم کتابی را ذوقزده خواهد کرد.
شما تنها با پرداخت ۳۹ دلار برای یک شب، میتوانید در این کتابخانه که با ۵۰۰۰ کتاب احاطهشده است، تا صبح از خواندن لذت ببرید. از انواع کتابهای انگلیسی گرفته تا ژاپنی؛ اینجا همهچیز آماده است تا بتوانید در آسایش کامل، مشغول باشید. تصور کنید در میان قفسههای بزرگ که با انبوه کتابهای جالب احاطهشدهاند، ناگهان تختخوابی بیابید که بتوانید روی آن لم بدهید و در دنیای کتابها به سیاحت مشغول شوید. جایی که بتوانید افرادی را پیدا کنید که همچون خودتان عاشق کتاب هستند و کلمهی “کرم کتاب” را به معنای واقعی برایتان به تصویر میکشند!
اگر شما هم کنجکاو شدهاید تا بالاخره نسخهی اصلی این رؤیا را ببینید، پس دیدن این تصاویر را فراموش نکنید:
[button type=”default” color=”” target=”” link=”http://www.boredpanda.com/bookstore-hostel-book-and-bed-tokyo-kyoto/”]boredpanda.com[/button]
وقتی از آستانه چهل سالگیم گذشتم فهمیدم هرچه زیستم اشتباه بود.
هرچه برایم ارزش بود کمارزش شد.
هرچه رِشتم فهمیدم حتی پنبه نبودند.
حالا میفهمم چیزی بالاتر از سلامتی، چیزی بهتر از لحظهٔ حال،
بااهمیتتر از شادی،
باارزشتر از تخیل و در صدر همه،
نفسهایی که نفهمیده دم و بازدم میشدند نداشتم.
حالا میفهمم دستاوردهایم همارز یا معادل ِ چیزهایی که در مسیر ِ بهدست آوردن همان دست آوردها از دست دادم نیستند.
حالا میفهمم: استرس، تشویش، دلهره، ترس آزمون،
ترس نتیجه،
ترس کنکور،
اضطراب سربازی،
ترس از آینده،
وحشت از عقب ماندن،
دلهرهٔ تنهایی،
تردیدهای مستأصل کننده،
نگرانی از غربت،
وحشت از غریبی،
غصههای عصر جمعه،
اول مهر، ۱۴ فروردین،
بیکاری هرگز نه ماندگار بودند نه ارزش لحظههای هدررفتهام را داشتند.
حالا میفهمم یک کبد سالم چند برابر ِ دیپلم ارزشمند است.
کلیههایم از تمامی کارتهای پایان خدمت،
دیسک کمرم از متراژ خانه،
تراکم ِ استخوانم از غروبهای جمعه،
روحم از تمام نگرانیهایم،
زمانم از همه ناشناختههای آیندههای نیامده اَم،
شادیم از تمام ِ لحظههای عبوسم،
امیدم از همه یاسهایم باارزشتر بودند.
حالا میفهمم چقدر موهایم قیمتی بودند و چقدر یک ثانیه بیشتر کنار فرزندم زنده بمانم ارزش تمام شغلهای دنیا را دارد.
یقین دارم آدمهایی که به معنی تمام کلمه، لحظه بودنشان را میفهمند با غبار غم و تردید و غصه و ترس و اضطراب و چه شودها نیالودند در حال، ماندند و ذهنشان را خالی، حسشان را چون ابر درحرکت، روحشان را با آموزههای درست و حقیقی تزیین و اندیشههایشان را آزاد و تخیلشان را سرشار میکنند به معنی حقیقی کلمه زندهاند و زندگی میکنند و به معنی واقعی کلمه در آرامش میمیرند:
سرخوش، همچون فصلی از زندگی، جزئی از زندگی و در مسیر زندگی…
نویسنده: دکتر علی عیسی زاده
سلام.با اینکه ترجمه کرم کتاب برای کلمه Bookworm به نظر درست میاد، ولی به نظرم ترجمه خوره کتاب در فارسی ، مناسب تر و بهتر باشه. با این حال ممنون از پست خوبتون. واقعا جایی مثل این کتابخانه رو داشتن می تونه خیلی مفید باشه.
من هم مثل سیاوش فکر میکنم ترجمه لفظ به لفظ برای این عبارت درست نباشه و بهتره بگیم خوره کتاب .