ابلق به صورت کلی یک صفت مربوط به توصیف رنگ می شود، چیزی که دورنگ باشد. نام فیلم با محتوایش می تواند ارتباط داشته باشد و می تواند نداشته باشد. من بیشتر طرف این هستم که مرتبط است. بیاید با هم کمی درباره فیلم ابلق از فیلم های سی و نهمین جشنواره فیلم فجر صحبت کنیم.
من “سینما ببین” حرفه ای محسوب نمی شوم اما دوست دارم درباره فیلم هایی که می بینم با دوستانم صحبت کنم و جامعه بزرگی از دوستان من، کاربران ترنجی هستند. تعدادی از فیلم های جشنواره فیلم فجر ۹۹ یا ۳۹مین جشنواره فیلم فجر را تماشا خواهم کرد و اینجا نظر خود را به عنوان یک “تماشاچی” و نه نقاد یا صاحب نظر سینما، عنوان می کنم. همچنین تمام تلاش من بر این است که داستان لو نرود اما اگر شما هم مثل خود من دوست دارید بدون هیچ گونه اطلاعات پیش زمینه ای، فیلم را تجربه کنید؛ پس بهتر است این نوشته را نخوانید.
اولین موضوعی که در فیلم ابلق نظر من را جلب کرد، چهره پردازی یا گریم متفاوت بازیگران است. برای من چهره ای متفاوت از بهرام رادان، هوتن شکیبا و گلاره عباسی تجربه شد. همچنین بازی خوب این دو نام شناخته شده در کنار الناز شاکردوست واقعا فیلم جالبی را رقم زده است. بازیگر نقش دختر الناز شاکردوست نیز محتوایی جانبی را به داستان اصلی ملحق می کند که بازی خوب بازیگر آن جذاب است.
دلیل انتخاب موقعیت مکانی که داستان در آن روایت می شود، در برخی گزاره هایی که می خواهد به کاربر بگوید و روایت داستان کمک کننده است اما به نظر من اینکه روایت چنین معضل اجتماعی مهم و ارزشمند که واقعا جای اشاره به آن در سینما ما خالی بود، در قالب کلیشه های همیشگی “تعصب کشی” قشر کم درآمد و حاشیه نشین شهری صورت بگیرد؛ آنقدرها انتخاب هوشمندی نیست. البته من خانم آبیار حق می دهم که چنین انتخابی داشته باشند و به خوبی توانسته اند روایتی از قلب همین بافت جامعه را ارایه کنند اما شاید اگر داستانی به روایت این مایه اتفاقات در قشرهای دیگر جامعه هم بپردازد، بد نباشد.
داستان آنقدرها پیچیده نیست، در حقیقت نیازی نیست پیچیده باشد چون داستانی از یک واقعیت عینی جامعه (و نه فقط جامعه ما) است که باید به آن اشاره شود و برای جامعه ای بهتر باید از آن آگاه باشیم. البته برخی نکته ها در فیلم نامه وجود دارد که انتظار ذهن نکته سنج را برآورده می کند و از ارتباط موارد کوچک با هم لذت خواهید برد.
روایت داستان جنب و جوش خوبی دارد، من از تماشای این فیلم خسته نشدم. یک شروع پرجنب و جوش را شاهد هستیم و سپس داستانی که روایت می شود.
در کنار داستان اصلی سه روایت نمادین به وسیله حیوانات هم می توانند جالب توجه باشند که پیدا کردن ارتباط مستقیم با روایت داستان اصلی برای من خیلی واضح نبود.
فیلم برداری، صدابرداری و تدوین سطحی بالاتر از عموم فیلم های سینمایی ایران دارند و من از تماشای آن در سالن سینمای سازگار با فناوری جدید صوتی و بصری لذت بردم. درباره فیلم برداری باید بگویم که حقیقتا آقای سامان لطفیان خروجی خوبی را ارایه کرده اند و چه سخت افزاری و چه بعدا در تدوین شاهد ارایه بصری جذابی هستیم. همچنین صدابرداری و صداگذاری خوب هم به احساس کردن بهتر فضا کمک می کند.
شخصیت پردازی شخصیت های اصلی داستان نه آنقدر عمیق اما به اندازه ای هست که دیدی درباره پس زمینه آن ها به ما بدهد و بتوانید با آن ها ارتباط خوبی بگیرید. به جز شخصیت های اصلی، شخصیت های فرعی با لهجه های مختلف از سراسر ایران نیز قابل توجه هستند. همچنین داستان های کوچکی که هر کدام دارند می تواند برای ارتباط گرفتن و دیده شدن بهتر هر کدام از آن ها مفید باشد.
حقیقت این است که در تمام شخصیت های اصلی من “ابلق” بودن را می بینم. این دورنگ بودن (و نه لزوما دورو بودن) در همه ما هست. به هر حال می توانیم بخشی خوب داشته باشیم و بخشی بد، می توانیم تصمیم های صحیحی بگیریم یا تصمیم های نادرست. با تمام همه تلاش کارگردان (که بخشی از نویسندگی را در کنار خانم پریسا کرزیان به عهده داشتند) برای نشان داده زوایای مختلف هر تصمیمی که در فیلم گرفته می شود و سعی بر نشان دادن دشواری شرایطی که هر شخصیت در آن قرار دارد، اما من فکر می کنم که تصمیم های بهتری هم می شد گرفت، به خصوص درباره داستان اصلی.
بله، همه مواردی که بالاتر گفتم به نوعی “قضاوت”های مختلفی درباره فیلم ایجاد می کند اما این عبارتی که می خواهم بگویم، به داستان فیلم بازمی گردد. لو رفتن داستان ندارد اما چون یک قضاوت بزرگ درباره پایان فیلم ابلق است، ترجیح دادم جدا بنویسم که اگر دوست ندارید، نخوانید.
چون خیلی سخت است که اینجا به موضوعی که مد نظرم هست اشاره نکنم، پس بهتر است اینطور بگویم که “دوست داشتم فیلم آن ۵ دقیقه آخر را نداشت”. فکر می کنم “پایان باز” به تن این فیلم بسیار بهتر خودنمایی می کرد. من فکر می کنم با یک پایان باز شوک بیشتری به مخاطب وارد می شد و میشد که بحث های جذاب تری درباره آن دربگیرد. چون این معضلات به شکلی هستند که نیازمند بحث و گفتگو بوده و شاید نتیجه گیری این چنینی را نیاز نداشت. من فکر می کنم پایان آن شب در محله و پیش از دیالوگ راحله (الناز شاکردوست) باید تیتراژ را می دیدم.
اگر شما هم فیلم را دیدید، بیاید با هم درباره آن صحبت کنیم. پیشاپیش عنوان می کنم نظراتی که شامل اسپویل مستقیم فیلم باشند پاک خواهند شد. فکر می کنید فیلم ابلق، فیلم خوبی بود؟ من حتما به دوستانم پیشنهاد می کنم که آن را ببینند.
عجب! خوب راهشو یاد گرفتن چه موضوعی انتخاب کنن!