ترنجی برترین موضوع ارئههای علمی انجمن TED را برای شما آورده تا از آیندهی خود باخبر شویم. (قسمت دوم) با ما همراه شوید …
اما هنگامی که به آمریکا مهاجرت میکنید و یا با در دور دنیا سفر میکنید ضربهای به شما وارد میشود: تمامی آموزش و پرورشهای دنیا در یک قالب و سلسله مراتب قرار دارند. همگی. مهم نیست به کجا بروید. فکر میکردید این گونه نیست ولی واقعیت این است. در بالا درس زبان و ریاضی، بعد علوم و در آخر همه هنر قرار گرفته است. در سرتاسر جهان. و حتی بهترین سیستمهای آموزش و پرورش رفتارشان با هنر اینگونه است. در اغلب مدارس نمرههای هنر و موسیقی از همهی دیگر درسها بالاتر از رقص و تئاتر است. در هیچ سیستم آموزشی دنیا به مردم یا کودکان رقص را همانند درس ریاضی به کسی یاد نمیدهند. واقعا چرا؟ چرا که نه؟ از نظر من این مهمتر از بقیه است. من فکر میکنم ریاضیات خیلی مهم است اما رقص هم اندارهی آن مهم است. کودکان در تمام زمانی که بتوانند میرقصند، همه ما اینطور هستیم. همهی ما بدن داریم و درسته؟ جلسهای رو از دست دادم؟
(خنده حضار)
در واقعیت کودکان بزرگ میشوند، از ابتدای کودکیشان آنها را آموزش میدهیم و در آخر روی چیزی که در سرشان میگذرد توجه میکنیم.
اگر سری به آموزش و پرورش بزنید، به عنوان یک غریبه، و بپرسید “اینها برای تحصیلات عمومی هستند؟” به نظرم شما باید به یک نتیجه برسید که اگر از بیرون به این مسئله نگاه کنید خواهید گفت که چه کسی با این روش موفق میشود، چگونه کارهایی که اینها میگویند شدنی است، تمامی نکات را خواهد فهمید، برندهها چه کسانی خواهند بود – به نظر من که شما باید به این نتیجه برسید که تمامی سیستمهای آموزش و پرورش باید یک دانشگاه مخصوص پروفسورها را ایجاد کنند. اینطور نیست؟ همه آنها کسانی خواهند بود که با نمرهی بالا میآیند و من هم باید یکی از آنها باشم.
(خنده حضار)
و من از استاد دانشگاهها خیلی خوشم میآید، اما میدانم نباید همانند اینکه آنها بالاترین درجه علم و دانش هستند ببینیم. آنها فقط از زندگی آمدهاند، بعد دیگری از زندگی. اما آنها نسبتا آدمهای جالبی هستند، من این را از روی محبت میگویم. من تا حدی در مورد استاد دانشگاهها همیشه کنجکاو بودهام – نه همهی آنها، اما اکثریت معمولشان را، آنها روی دستانشان زندگی میکنند. در آنجا زندگی را سپری کرده اند و اندکی روی یک قسمت. میتوان گفت روحشان از بدنشان جدا شده است. آنها طوری به خود نگاه میکنند انگار دستانشان برای آنها یک وسیله حمل و نقل است.
(خنده حضار)
مگر نه؟ این راهی شده برایشان تا دستانشان را به مجالس برسانند.
(خنده حضار)
اگر یک شواهد واقعی از تجارب خارج از بدن میخواهید، به یک کنفرانس در یک خانه دانشجویی ارشد بروید، که در آخر سر از یک دیسکو در میآورید.
(خنده حضار)
و همانجاست که میبینید مردان و زنان بالغ بدون کنترل همدیگر را کتک میزنند.
(خنده حضار)
تا تمام میشود مینویسند و به خانه بر میگردند و در مورد پیش آمدها مینویسند.
(خنده حضار)
سیستم آموزش و پرورش ما بر اساس قابلیتهای علمی است. و این دلیلی است برای آن. واقعا، قبل از قرن نوزدهم در سراسر دنیا، یک سیستم عمومی جهت تحصیلات وجود نداشت. همهی آنها در جهت نیازهای صنعتی آمده بودند. بنابراین سلسله مراتب در دو ریشه قرار گرفتهاند.
شماره یک، این یکی از پرکاربردترین موضوعات کاری بود. خب در کودکی ما احتمالا باید به طرف چیزهایی در مدرسه سوق داده میشدیم، چیزهایی که دوست داشتید، با اینکه میدانستید در آینده هیچ کاری در موضوع با آن پیدا نخواهید کرد. درسته نه؟ روی موسیقی کار نکن، تو که قرار نیست موسیقیدان بشوی، هنر نخوان، قرار نیست که هنرمند بشی. یک نصیحت خیرخواهانه – در حاضر این یک اشتباه محض است. همهی دنیا با یک انقلاب جدید مواجه است.
و دوم تواناییهای علمی است. به واقعیت آمده است تا دید ما را نسبت به هوش منفجر کند، زیرا دانشگاهها جهت سیستمی که خودشان در نظر گرفتهاند طراحی شده است. اگر خوب به این موضوع فکر کنید، تمامی سیستمهای عمومی آموزش و پرورش دنیا یک فرایند طولانی را برای ورود به دانشگاه دارند. پیامدش این است که خیلی از افراد با استعداد، نخبه و خلاق فکر میکنند اینگونه نیستند، چون فکر میکنند نمرههایشان در مدرسه خوب نبوده و یا حتی مایهی ننگ بودهاند. به نظرم ما دیگر نباید این مسیر را برویم.
در ۳۰ سال آینده، بر اساس آمار یونسکو، بیشتر افراد سراسر جهان تعداد باسوادها تا حدی بالا میرود که از روز پیدایش جهان این آمار بیسابقه خواهد بود. اکثر مردم، و این یک ترکیبی از چیزهایی که در موردش حرف میزدیم – تکنولوژی و این تاثیر جهش روی کار، جمعیت شناسی و انفجار جمعیت است.
به یکباره، مدرک تحصیلی چیز بدی نیستند. درست نیست؟ وقتی که دانشآموز بودم اگر مدرک تحصیلی داشتی، بهت کار میدادند. اگر کار نداشتی، دلیلش این بود شما کار نمیخواستید. و من ازجمله کسانی بودم که نمیخواستمش، واقع بین باشیم. (خنده حضار) اما اکنون جوانان با مدارک تحصیلی در خانه نشستهاند و بازی ویدیویی میکنند، چون شما باید فوق لیسانس داشته باشید چون کار قبلیتان به مدرک کارشناسی نیاز داشت و اکنون برای پیشرفت کاری باید مدرک دکترا داشته باشید. این یک پروسه از تورم دانشگاهی است. این نشان میدهد که طیف ساختار آموزش و پرورش در زیر پاهایمان تغییر میکند. ما باید در مورد ریشه هوش تجدید نظر کنیم.
شما از هوش سه چیز را خوب میدانید. یک، گوناگون است. ما در مورد همهی تجارب دنیا فکر میکنیم. ما مجازی فکر میکنیم، ما در مورد آهنگ فکر میکنیم، ما در مورد حرکات فکر میکنیم. ما در مورد صورت انتزاعی فکر میکنیم، حتی به جابهجایی فکر میکنیم. دو، هوش پویا است. اگر شما به هوش و اطلاعات مغز انسان نگاهی بیندازید، همانگونه که در چند جلسهی قبل شنیدیم، هوش زیبا و با تعامل است. مغز مانند یک خزانه بسته نیست. در واقع، خلاقیت – طوری که من فهمیدهام پروسهی داشتن ایدههایی با ارزش است – بیشتر از این موارد از طریق تعامل از راههای مختلف نظم ارتباطهایی از دیدن چیزهایی میآید.
منتظر قسمت آخر باشید…