گرگ ها در میان ما هستند: پنج مورد از زندگی واقعی گرگینه ها در تاریخ

اتهامات گرگینه در اروپا و در قرن شانزدهم و هفدهم، کاملا غیرمعمول نبود و وجود داشت. گرگ ها و تاریخچه جادوگری، هردو پشت سرهم وجود داشتند و با یکدیگر توسعه یافتند. در واقع باید بگوییم که دلایل اتهام خیلی از مردم هم، همین دو موضوع بودند.

البته باید این را هم عنوان کنیم که چنین اتهاماتی در خیلی از موارد از روی سیاست و یا مصلحتی بود و در انتها حتی منجر به دستور حکم اعدام برای متهم می شد. اما چیزی که کاملا پیداست، این است که در تمامی این اتفاقات ترس امری کاملا موجه بود. ترس از برخورد با یک گرگینه و یا کسی که با پوشیدن لباس های گرگی در کمین افراد بود.

به هرحال، موارد بسیاری از این گرگینه ها در تاریخ وجود دارد که خیلی از آن ها واقعا افسانه هستند. اما ما تصمیم گرفته ایم که پنج نمونه کاملا واقعی گرگینه ها را در تاریخ تقدیم حضورتان کنیم.

پس با ترنجی در این بامداد سرد پاییزی همراه باشید.

هیولایی از Gévaudan

در قرن هجدهم و در استان سابق فرانسه Gévaudan، وحشتی به وجود آمد که به زبان فرانسوی “La Bête du Gévaudan” و به انگلیسی “The Beast of Gévaudan” یا همان هیولایی از استان Gévaudan نامیده می شد. این هیولا برای اولین بار توسط یک زن گاوچران و در جنگلی در نزدیکی Langogne، و در ماه ژوئن دیده شد. پس از دیدن این موجود، خبرهایی از حمله این موجود دیده شده به یک دختر ۱۴ ساله و کشتن آن برسر زبان ها افتاد.

کسانی که آن موجود وحشی را دیده بودند، گفتند که آن موجود، ظاهری شبیه یک گرگ بزرگ با پوست قرمز و با رگه های غیرمعمول سیاه و سفید داشته است.

جالب است که بدانید، با توجه به مطالعات و اخبار به دست آمده در سال ۱۹۸۰ از این اتفاق، ۲۱۰ حمله از این موجود گزارش شد که منجر به مرگ ۱۱۳ نفر شده بود.

در سال ۱۷۶۵ و به دلیل بروز چنین حوادثی، لویی پانزدهم، پادشاه وقت، فرمان داد تا دولت فرانسه به کشتن چنین موجوداتی کمک کند.

بر اساس این دستور پادشاه، شکارچیان حرفه ای گرگ آماده شکار و کشتن این موجودات شدند. برخی از این شکارچیان همچون ژان شارل مارک آنتوان و پسرش ژان فرانسوا در این کار ناموفق بودند، به همین دلیل، پادشاه استاد شکار، فرانسوا آنتوان را برای این کار فرستاد که وی، موفق شد که سه گرگ خاکستری غول پیکر را از پای درآورد.

اما در نتیجه این حملات موفقیت آمیز بود، که یک شکارچی محلی هم با نام ژان چستل، در ۱۹ ژوئن سال ۱۷۶۷، توانست یک گرگ را که ۱۹ مورد حمله از آن گزارش شده بود را، به ضرب گلوله از پای دراورد.

امروزه تصور افراد از هیولایی از Gévaudan، یک گرگ است. زمانی که فرانسه در چنین منجلابی گرفتار شد، همه برای کشت و کشتار این موجودات بسیج شدند و این چنین بود که این موجودات وحشی، یک به یک کشته شدند. با توجه به اطلاعات تاریخی منتشر شده از ژان مارک مورخ، در بین سال های ۱۳۶۲ تا ۱۹۱۸ در فرانسه، حدود ۷۶۰۰ نفر از مردم، توسط گرگ ها کشته شدند.

گرگینه ی لیونیایی

اعترافات گرگینه ها می تواند بسیار عجیب و غریب باشد. تیک تیس که در لیونیای سوئد و در قرن هفدهم زندگی می کرد، بر این باور بود که وی یک گرگ است  و با شیطان در ارتباط است.

مقامات محلی پس از این جریان مراقبت های بسیاری از وی به عمل آوردند. هنگامی که او برای یک بازجویی از یک موضوع نامربوط در سال ۱۶۹۱ به اداره پلیس رفت، او به طور داوطلبانه، شروع به افشای جزییات سبک زندگی گرگی خود نمود. اگرچه این افشا، با بسیاری از تناقضات همراه بود.

به گفته او، این میزان رسیدن به چنین حالتی حدود ده سال طول کشیده بود و او در یک نیمه شب تابستانی با پوشیدن لباس گرگ، یک گرگینه شده بود. او گفت دیگر گرگ ها را در یک روز دیده و با گرگ شدن به آن ها پیوسته است.

او گفت که پس از گرگینه شدن، او و گرگ های دیگر، حمله و غارت روستاها را آغاز کردند . با دزدیدن حیوانات مزرعه و کشتن آن ها و پختن گوشتشان گرگینه بودن خود را تثبیت کرده اند.(البته وقتی که از او پرسیدند که یک گرگ چگونه گوشت خام را پس از پخت و پز می خورد، وی گفت که آن ها و او هنوز هم انسان بودند، نه گرگ).

البته این، همه داستان زندگی او نبود، او گفت که وی تنها بزرگ شده است و ادعا کرد که گرگ ها، عوامل خدا بودند که قرار است به جهنم سفر کرده و با شیطان و جادوگرانش نبرد کنند.

در نهایت، تنها دستور شلاق و تبعید برای این گرگینه ی لیونیایی صادر شد.

گرگ آنسباخی

در سال ۱۶۸۵ و در شهر Neuses در ایالت آنسباخ کشور آلمان، یک گرگ با کشتن انسان ها، این شهر را در وحشت فرو برد.

در پی این حادثه، مردم به طور سازمان یافته، برای شکار این گرگ دست به کار شدند که به خوبی هم از پس این کار برآمدند. زیرا آن ها توانستند به خوبی گرگ را تعقیب و آن را به قتل برسانند. اما جالب است که بدانید، چیزی که این مردمان، کاری که با بدن گرگ، پس از قتلش انجام داده بودند، بسیار خوفناک بود. آن ها این گرگ را از طریق رژه برای نمایش عمومی در خیابان آماده کردند. آن هم بدین صورت که ابتدا پوزه اش را قطع کردند و سپس بر تنش لباس انسان پوشاندند و بر سرش کلاه گیس گذاشتند و یک ماسک هم برروی صورتش قرار دادند. پس از این کار، آن ها بدن این گرگ را برای نمایش عمومی از یک چوبه دار آویزان کردند.

پس از این اتفاق، و هنگامی که جسد گرگ از دار برداشته شد، جسد برای حفظ و نمایش دائمی در موزه محلی قرار داده شد.

گرگینه ای از آلاریز

شاید این مورد را بتوان، به عنوان اولین قتل های سریالی در اسپانیا ثبت کرد. مانوئل بلانکو روماسانتا یک مورد غیرمعمول از گرگینه ها در اواخر قرن نوزدهم در اسپانیا بود.

روماسانتا در سال ۱۸۰۹ به دنیا آمد، او تا شش سالگی به عنوان یک دختر زندگی می کرد تا این که پزشکان نشانه هایی از مرد بودن را در بدن وی کشف کردند. او بزرگ شد و ازدواج کرد و به عنوان یک خیاط کار می کرد. هنگامی که همسرش در سال ۱۸۳۳ درگذشت، روماسانتا به عنوان یک فروشنده دوره گرد و نیز هدایت کننده مسافران در سرتاسر اسپانیا و پرتغال مشغول به کار بود.

اولین مقتول شناخته شده وی، وینسنته فرناندز بود. جسد فرناندز دز سال ۱۸۴۴ و در زمانی که وی در حال تلاش برای جمع آوری طلب هایش از روماسانتا بود، پیدا شد. این شد که روماسانتا به پرتغال فرار کرد.

در طول این زمان، روماسانتا، چند نفر را به عنوان راهنما استخدام کرده بود، به قتل رساند. شایعاتی منتشر شده بود که در آن نشان می داد که صابون هایی که روماسانتا به فروش می رسانید، با چربی انسان ساخته شده بودند، به همین دلیل او دستگیر شد.

روماسانتا پس از دستگیری، به ۱۳ قتل اعتراف کرد. این جا بود که مشخص شد که او در واقع گرگ صفت شده است. زیرا او با گفتن این که وی گرگ شده است، اعلام کرد که به صورت عجیبی لعنت شده است.

البته او از ۴ مورد از قتل ها تبرئه شد و معاینه پزشکی قانونی در آن زمان نشان داد که او توسط یک گرگ واقعی متعهد به این قتل ها شده است. با این حال پزشکان این طور تشخصی دادند که ادعای نفرین شدن او دروغی بیش نبوده و این چنین بود که وی به اعدام محکوم شد. البته در نهایت این حکم به درخواست یک هیپنوتیزم کننده فرانسوی، که ادعا داشت، روماسانتا از یک توهم رنج می برد، به حبس ابد تخفیف داده شد.

گرگینه ی بدبورگی

یکی از معروف ترین موارد گرگینه ها، مربوط به ماجرای پیتر استامپ است. یک کشاورز ثروتمند متهم به یک قاتل سریالی، آدم خوار و گرگینه در راین لند در سال ۱۵۸۹٫

و اما بشنوید از اتفاقاتی که در سال های پیش از بازداشت استامپ، رخ داده بود. وحشت از بدبورگ آغاز شد. ابتدا گاوهای مرده پیدا شد و در ابتدا تصور می شد که یک گرگ و یا یک دسته گرگ با حمله خود، چنین جریانی را رقم زده اند. اما در سال ۱۵۸۹ وقتی که پای جنازه های انسان هم به ماجرا باز شد، یک گروه از شکارچیان خبره، استامپ را یافتند که در کنار خود، چند سگ هم وجود داشت.

استامپ سرانجام اعتراف کرد. اما یک اعتراف سوال برانگیز! وی گفت که وقتی که او ۱۲ ساله بوده، یک پیمان با شیطان بسته است. او ادعا کرد که شیطان، یک کمربند جادویی به او داده و او مبدل به یک گرگ گشته است. او به قتل ۱۴ کودک و ۲ زن باردار اعتراف کرد. وی گفت که از گوشت قربانیانش می خورده تا بدن خود را از معصیت پاک کند. همچنین، او اعتراف کرد که پسر خود را نیز کشته و با دخترش هم رابطه نامشروع داشته اشت.

اما در عین حال، استامپ به گونه ای، به افتضاح ترین و دردناک ترین شیوه اعدام هم محکوم شد. او را به یک چرخ شکسته بستند و گوشتش را با موچین قرمز داغ شده از بدنش پاره کردند. پس از آن، اندامش را با یک تبر تکه تکه کردند تا به گونه ای باشد که پس از مرگ، به عقیده آن ها، از قبر بیرون نیاید! اما این تمام ماجرا نبود. پس از این اقدامات برای کشتن وی، سر او را از بدن جدا کردند و یک گرگ را برروی آن قرار دادند تا یک هشدار و درس عبرتی برای دیگرانی باشد که هیچ گاه چنین افکاری به سرشان نزند.

البته باید بگوییم که تا به حال، معلوم نشده که این جنایایت واقعا توسط استامپ انجام شده بود یا نه. زیرا در آن زمان، منطقه کلن، عمیقا تحت تاثیر یک جنگ قرار داشت و استامپ هم یک پروتستان بود که توسط افرادی در یک منطقه کاتولیک در سال ۱۸۵۷ دستگیر شده بود. در واقع باید گقت که مرگ استامپ به نفع کاتولیک بود و می توانست اثرات مثبت قابل توجهی را برای آن ها به جا بگذازد. علاوه بر این هاف مرگ استامپ می توانست یک هشدار قوی و مهم به سایر پروتستان ها نیز تلقی شود.

[su_button url=”http://www.cnet.com/uk/news/wolves-among-us-five-real-life-werewolves-from-history/” target=”blank” background=”#159f84″]Cnet[/su_button]